1 - گفتار: گفتارشان راست و سنجيده است.
2 - لباس: در لباس، معتدل و ميانه رو هستند.
3 - مشى: در روش زندگى و در راه رفتن فروتن و متواضعاند.
4 - تقواى چشم: چشمان خويش را از آنچه خداوند بر آنها حرام نموده پوشيدهاند.
5 - تقواى گوش: گوشهاى خود را وقف شنيدن دانش سودمند ساختهاند.
6 - ثبات نفس: در بلا و آسايش حالشان يكسان است.
7 - اشتياق به لقاء الله: اگر روز مرگشان معين نبود، از شوق ثواب و خوف عقاب، روح آنان حتى براى لحظهاى هم در كالبدشان قرار نمىيافت.
8 - توجه به عظمت خالق: بزرگى و هيبت الهى، دل آنان را فرا گرفته است.
9 - كوچك ديدن مخلوق: خالق در دل آنان بزرگ و غير خالق در ديدگانشان كوچك است.
10 - مشاهده بهشت: آنان چون كسى هستند كه بهشت الهى را ديده و در آن متنعم است.
11 - مشاهده جهنم: و نيز مانند كسى است كه آتش جهنم را مشاهده كرده و در آن معذّب است.
12 - غم دل: قلبهايشان اندوهگين است (غمهاى آنان در دلشان است)
13 - بى آزارى: ديگران از شرشان در امانند.
14 - تناسب جسم: اندامشان نحيف و لاغر است.
15 - كوچكى حاجات: حاجاتشان كوچك و اندك است.
16 - عفت نفس: روح و نفسشان پاك و عفيف است.
17 - صبر: با صبر و استقامت در اين چند روزه دنيا، به راحتى و آسايش ابدى دست يافتند. آنها در شدايد و گرفتارىها بردبار و صبورند.
18 - عدم دلبستگى به دنيا: در برابر جلوهگريها و فريبهاى دنيا مقاومت كرده و بدان پشت نمودند و به اسارت آن در نيامدند.
19 - شب زنده دارى: در شب همواره بر پا ايستادهاند.
20 - قرائت و ترتيل قرآن: قرآن را با شمردگى و تدبير قرائت مىكنند.
21 - درمان با قرآن: جان خويش را با قرآن محزون ساخته و درمان دردهاى خود را از آن مىگيرند.
22 - تحقق قرآن در خويش: هرگاه به آيه رحمت و تشويق برسند با طمع و اشتياق تمام بدان روى آورند و آنرا نصب العين خود سازند و هرگاه به آيه عذاب و خوف رسند گوش خويش را براى شنيدن آن باز مىكنند، و صداى ناله و به هم خوردن زبانههاى آتش مهيب و هولناك جهنم در گوششان طنين انداز است.
23 - در خواست نجات: با ركوع و سجود و به خاك افتادن در دل شب، از خداوند درخواست رهايى از عذاب و آتش مىنمايند.
24 - حلم: در روز بردبارانى دانا و نيكوكارانى پرهيزكارند. عملشان با حلم توأم است.
25 - علم: با آگاهى و علم و معرفت عمل مىكنند. در كسب دانش حريصند.
26 - تأثير عجيب خوف خدا: ترس و خوف از خدا آنها را همچون چوبه تيرى لاغر ساخته چنانكه ديگران آنان را بيمار و بىخبران ايشان را ديوانه مىپندارند، در حالى كه بيمار نبوده، بلكه انديشهاى بس بزرگ آنان را بدين وضع در آورده است.
27 - اعمال: اعمال زياد خود را به چيزى نشمرده و از اعمال قليل خويش راضى نيستند، اعمال نيك را انجام مىدهند اما باز هم ترسانند.
28 - خود كوچك بينى: همواره خود را (در پيشگاه خداوند) متهم و مقصر مىبينند.
29 - در برابر مدح ديگران: در برابر مدح و ستايش ديگران به هراس افتاده و در مقام مناجات عرضه مىدارند: من از ديگران نسبت به خودم آگاهترم، و پروردگارم به من از خودم آگاهتر است. خدايا مرا به آنچه به من نسبت مىدهند مؤاخذه مفرما و از آنچه درباره من تصور مىكنند برترم قرار داده و گناهانى را كه نمىدانند بيامرز.
30 - دين: در دين خدا نيرومندند. دين خود را محفوظ نگاه مىدارند.
31 - اخلاق: نرم خوى و دورانديشند.
32 - ايمان: با ايمانى مملو از يقيناند.
33 - ميانه روى: در حال غنى، ميانه رو هستند.
34 - عبادت: در عبادت خاشعند. قلبشان با خشوع است.
35 - آراستگى: در عين تهيدستى آراستهاند.
36 - صبر: در سختى صبورند.
37 - كسب: طالب (كسب و روزى) حلالاند.
38 - طمع: از آز و طمع بدورند.
39 - نشاط: در طريق هدايت با نشاط و چالاكند.
40 - كارهاى شايسته: حتى از كارهاى شايسته خود بيمناكند (مبادا پذيرفته نشود).
41 - ياد خدا: شبشان به سپاسگزارى و روزشان به ياد خدا مىگذرد.
42 - خواب و بيدارى: با خوف مىخوابند و شادمان برمىخيزند. ترسشان از غفلت و سرورشان به خاطر فضل و رحمت الهى است كه به آن عطا شده است.
43 - مهار و تأديب نفس: هرگاه نفس او در انجام وظايفى كه خوش ندارد سركشى كند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش مىسازد.
44 - تعالى روح و علو همت: روشنى چشمش در چيزى است كه زوال در آن راه ندارد (خدا و آخرت)
45 - زهد: بىعلاقگى و زهدش در چيزى است كه باقى نمىماند (دنيا و غير خدا)
46 - صدق گفتار و كردار: علم و حلم را به هم آميخته و گفتار را با كردار هماهنگ ساخته است.
47 - آرزو: آرزوهايش كوتاه و نزديك است.
48 - لغزش: لغزشش كم است.
49 - خشوع: جانش خاشع و ترسان است.
50 - قناعت: نفسش قانع است.
51 - خوراك: خوراكش اندك است.
52 - آسانى امور: امورش آسان (و بدون زحمت و اذيت) است.
53 - نگاهبان دين: نگاهبان دين خويش است.
54 - در برابر خشم و شهوت: شهوتش مرده (و آن را سركوب كرده). و خشمش را فرو خورده است.
55 - محل اميد: همگان به خيرش اميدوارند.
56 - ياد خدا: اگر در ميان غافلان باشد از ذاكران (خدا) محسوب شده، و اگر در ميان ذاكران باشد از غافلان به حساب نمىآيد.
57 - عفو: كسى را كه به او ظلم كرده (و پشيمان شده) مىبخشد.
58 - عطا: به آنكس كه او را محروم ساخته عطا مىكند.
59 - پيوستن: به آنكس كه پيوندش را قطع نموده مىپيوندند.
60 - خوش زبانى و عفت كلام: گفتارش نرم است. از گفتههاى زشت و ناسزا بركنار است. مردم را به نامهاى زشت نمىخوانند.
61 - تنزه از بدى: زشتى و بدى از او آشكار نمىگردد. نيكيهايش هويدا و عيان است.
62 - شكر نعمت: در موقع نعمت و آسايش سپاسگزار است.
63 - دورى از ظلم: نسبت به كسى كه دشمنى دارد، ظلم روا نمىدارد. به خاطر دوستى با كسى مرتكب گناه نمىشود.
64 - اعتراف به حق: قبل از اينكه شاهد و گواهى بر ضدش اقامه شود، خود به حق اعتراف مىكند.
65 - امانت: آنچه را به او سپردهاند ضايع نمىسازد.
66 - اهميت موعظه: آنچه را به او تذكر دادهاند به فراموشى نمىسپارد.
67 - دورى از القاب زشت: ديگران را با القاب زشت نام نمىبرد.
68 - رعايت به حقوق همسايگان: به همسايگان زيان نمىرسانند.
69 - شماتت نمىكند: مصيبت زده را شماتت نمىكنند.
70 - دورى از باطل: در محيط و امر باطل وارد نمىشود.
71 - همگامى با حق: هيچگاه از دايره حق فراتر نمىروند.
72 - سكوت: اگر سكوت كند، سكوتش او را مغموم نمىسازد.
73 - سختى براى آسايش ديگران: خود را در سختى قرار مىدهد، اما ديگران از جانب او در آسايشاند.
74 - خنديدن: اگر بخندد صدايش به قهقهه بلند نمىگردد.
75 - شكيبايى: هرگاه بر او ستم شود شكيبايى مىكند تا خداوند انتقام او را بگيرد.
76 - سختى براى آخرت: خويش را براى آخرت به زحمت مىاندازد و ديگران را در راحتى قرار مىدهد.
77 - حفظ مرز دوستى: دورى كردنش از ديگران از روى كبر نيست و اگر كنارهگيرى كند براى پاك ماندن است. نزديكيش به كسى به خاطر مكر و خدعه نيست. و در معاشرت با نرمى و مهربانى رفتار مىكند.
تقواى عملى ازديدگاه حضرت على(ع)
๑۩๑ سید مهدی رضوی:09381954355 ๑۩๑
نظرات شما عزیزان: