(سایت مداحی کربلایی محسن احمدی) بانوای دلنشین کربلایی محسن احمدی دوشنبه شبـــــــها راس ساعت:21 نعمت آباد خ میرزایی جنب خیابان مینو حسینیه حضرت ابوالفضل العباس(ع)،سامانــــــه هیئت:09381954355،سایت سیاسی مذهبی،اشعار مذهبی،اشعار مهدوی،احادیث و روایات
| ||
|
آيا با جسدمان فرقی می کنيم؟/لطفا دروغ نگوييد...! همه مي دانيم هر کار زشت و ناپسندی که در قرآن و روايات مورد مذمّت و بدگويی قرار گرفته، و پرودگار هستی و پيشوايان معصوم (صلوات الله عليهم اجمعين) ترک آنها را از ما خواسته اند، به يقين آثار شوم و پيامدهای ناگواری با خود به همراه دارد، که اگر کسی در اثر بی اعتنايی به اين آثار، آن را مرتکب شود، حتماً آتش ويرانگر آن عمل زشت، دامنش را گرفته و در شعله ی سوزان آن که خود روشنگرش بوده خواهد سوخت.
يکی از آن کارهای بسيار زشت و ناپسند که در اثر شدّت زشتی، در آيات و روايات مورد مذمّت فراوان قرار گرفته، دروغ گفتن است. ما در اين نوشتار بر آنيم که به پاره ای از آثار مرگبار دروغ اشاره نماييم، به اميد آنکه آشنايی با آنها، روح نفرت و بيزاری از آن عمل زشت را در کالبد وجودمان زنده کند، تا همواره در زندگی از آن بيزاری جسته و با کناره گيری از اين خصلت ناپسند، خود را در برابر آثار ويرانگرش بيمه نماييم.
1) دروغ ساختمان ايمان را تخريب مي کند!ايمان مهمترين سرمايه اي است که مؤمن، همواره در حفظ آن کوشيده و در زندگي با تمام وجود از آن حراست مي نمايد. ايمان گنجينه اي بسيار گرانبها است، که از نظر ارزش و بهاء هيچ چيزي در اين عالم نمي تواند با آن برابر نمايد، چرا که به برکت ايمان است که آدمي مي تواند بار سعادت و خوشبختي ابدي را به سر منزل مقصود رسانده، و در دنيا و آخرت از آثار درخشان آن بهره مند شود، آثار ارزشمندي چون اميد، آرامش، نشاط و شادي و ... که هريک به تنهايي از ارزشي مثال زدني برخوردار بوده، به گونه اي که توصيف آن از توان قلم و بيان خارج است. در باب ايمان، دانستن اين مطلب لازم است و ضروري است، که همواره چيزهاي با ارزش در معرض خطر و آسيب جدي هستند، بنابراين کاملاً بايد هوشيار باشيم که به سرمايه ي عظيم ايمان ما لطمه اي وارد نشود. يکي از کارهاي زشت و ناپسندي که مي تواند، به پيکره ي ايمان انسان، صدمه ي جدّي وارد نمايد، دروغ گفتن است. کسي که دروغ مي گويد، يا به اين خاطر است که به منفعتي برسد و يا از مشکلي رهايي يابد، در حالي که اگر انسان واقعاً به خدا ايمان داشته باشد، مي داند که خير و شر او به دست خداست. و گره کور مشکلات زنگي تنها به دست آن قدرت بي مثال باز شدني است، بنابراين چنين انسان مؤمني هرگز در زندگي به دروغ پناه نمي آورد
اثر تخريبي دروغ، بر ساختمان ايمان انسان، در حدّي است که پنجمين اختر تابناک آسمان ولايت، امام باقر (عليه السلام) بدون هيچ اغماض و چشم پوشي و با صراحت تمام پيرامون آن فرموده: (ان الکذب هو خراب الايمان) 1. دروغ خراب کننده ايمان است.
اين بيان از امام باقر (عليه السلام) از اين جهت است که، دروغ بزرگترين مانع بر سر راه ايمان بوده، به گونه اي که با دروغ گفتن، آدمي هرگز در زندگي طعم واقعي ايمان را نخواهد چشيد. مولاي متقيان علي (عليه السلام) در کلامي اين حقيقت را به زيبايي بازگو نموده و در اين باره فرموده: (لا يجد عبد طعم الايمان حتي يترک الکذب هزله وجدّه) 2. بنده اي طعم ايمان را نمي چشد مگر آنکه دروغ را چه جدّي و چه شوخي ترک نمايد. بنابراين ايمان به هيچ وجه با دروغ نمي سازد و حکايت آن دو، حکايت آب و روغن است، که هرگز با هم مخلوط نمي شوند. اکنون که با اثر تخريبي دروغ بر روي ساختمان ايمان آشنا شديد، ممکن است اين پرسش در ذهن شما نقش بسته شود که چرا ايمان با دروغ نمي سازد؟! در دروغ چه چيزي نهفته است که با ايمان قابل جمع نيست؟! در پاسخ به اين پرسش مهّم بايد گفت: کسي که دروغ مي گويد، يا به اين خاطر است که به منفعتي برسد و يا از مشکلي رهايي يابد، در حالي که اگر انسان واقعاً به خدا ايمان داشته باشد، مي داند که خير و شر او به دست خداست. و گره کور مشکلات زنگي تنها به دست آن قدرت بي مثال باز شدني است، بنابراين چنين انسان مؤمني هرگز در زندگي به دروغ پناه نمي آورد.
2) دروغ رسوايي به بار مي آورديکي ديگر از آثار زيان بار دروغ، آن است که دروغ انسان را رسوا و بي آبرو مي کند، که اين خود يکي از سنگين ترين صدماتي است که دروغ بر آدمي وارد مي سازد، چرا که عزّت و آبرو گنج گرانبهايي است که بنيان خانواده را مستحکم نموده، و به حفظ موقعيت فردي و اجتماعي انسان کمک شاياني مي کند، اما گاهي انسان در اثر ندانم کاري، با رفتارهاي زشتي مثل دروغ به اين عزّت و آبرو لطمه زده، و به شدّت آن را در معرض هلاکت و نابودي قرار مي دهد. ضرب المثل معروفي مي گويد: خورشيد هميشه پشت ابر نمي ماند، که اين ضرب المثل در مورد انسان دروغگو کاملاً صدق مي کند، زيرا تجربه نشان مي دهد که دروغ بودن يک سخن را براي مدّت طولاني نمي توان پنهان داشت، مخصوصاً اگر در مورد مسئله مهّمي اين دروغ گفته شده باشد، که در اين گونه مسائل، سرانجام واقعيّت خود را نشان مي دهد.
انسان دروغگو خبر دروغي را دست و پا کرده و بر آن لباس واقعيّت مي پوشاند، و به دروغ آن را واقعي جلوه مي دهد، او گمان مي کند که با اين کار مي تواند حقيقت را بپوشاند، اما غافل است از اينکه به هرحال روزي لباس دروغين کنار رفته و دروغ بودن سخنش بر همگان آشکار مي شود، و لذا اگر شنيده ايم که دروغگو کم حافظه است، به معناي ضعيف بودن حافظه اش نيست، زيرا اساساً خبر دروغ به گونه اي است که نمي توان آن را براي هميشه حفظ کرد، و علّتش هم اين است که وقتي خبر دروغي گفته مي شود، اين خبر مربوط به حوادث اطراف ما است و اين حوادث از يکديگر بيگانه نبوده، بلکه به نوعي با هم مرتبط مي باشند، که دروغگو نهايتاً،مي تواند گوشه اي از حوادث را به نفع خود تفسير نمايد ولي مابقي، همچنان بلاتکليف باقي مانده و همخواني نداشتن آنها با خبر دروغي که گفته شده کاملاً خود را نشان مي دهد، که در چنين وضعيتي اطرافيان کم کم متوجه اوضاع شده و به دروغ بودن آن ماجرا پي مي برند و لذا امروزه ما شاهديم که در محافل قضايي، وکلاي ماهر و زبر دست با طرح پرسش هايي، به راحتي دست مجرم دروغگو را رو کرده، و دروغ بودن ادّعاي او را ثابت مي کنند. بنابراين انسان دروغگو بايد بداند که روزگار هميشه بر وفق مرادش نمي باشد، بلکه روزي طبل رسوايي او به صدا در آمده و با بر ملا شدن دروغش، مهر خفّت و خواري و رسوايي بر صفحه ي قلبش نهاده خواهد شد. برادران حضرت يوسف (عليه السلام) رسوا مي شوند! نقل است: برادران حضرت يوسف قبل از اينکه يوسف پيغمبر را در چاه بيندازند، پيراهن او را از تن در آورده، و با بدن برهنه او را در چاه افکندند. وقتي به نزد پدرشان حضرت يعقوب (عليه السلام) برگشتند، براي اينکه آن حضرت خبر دروغ آنها را باور کند پيراهن يوسف را به خون بزغاله يا آهويي آلوده کردند، تا آن را نزد پدر به عنوان شاهد قول خود مطرح کنند که گرگ يوسف را دريده است، و اين پيراهن خون آلود هم دليل بر صدق گفتار ما است، و لذا وقتي حضرت يعقوب سراغ يوسف را از آنها مي گيرد، آنها در پاسخ مي گويند: ما براي مسابقه به مکان دور دستي رفته بوديم، و يوسف را نزد اثاث خود گذاشتيم، از بخت برگشته ما، گرگ او را در غياب ما دريده و خورد، وقتي ما آمديم با کشته ي نيم خورده ي او مواجه شديم، اين هم پيراهن خون آلود اوست که شاهدي بر گفتار ما است. آنها با اين ترفند شيطاني خود، قصد فريب حضرت يعقوب را داشتند، اما غافل از آنکه طولي نمي شد که دستشان رو مي شود. حضرت يعقوب وقتي پيراهن را ديد، متوجه شد که آن پيراهن هيچ گونه پارگي و بريدگي ندارد، و لذا فرمود: اين گرگ، عجب گرگ مهرباني بوده است، تاکنون چنين گرگي نديده ام که کسي را بدرد، ولي به پيراهنش آسيبي نرساند. با شنيدن اين جمله، برادران حرف خود را تغيير داده و گفتند: ما اشتباه کرديم دزدها او را کشتند. حضرت يعقوب (عليه السلام) فرمود: چگونه مي شود که دزدها او را بکشند، ولي پيراهنش را رها کنند، آنها به پيراهن بيشتر احتياج دارند.خلاصه، دروغ هاي شاخه دار آنها به حالشان سودي نبخشيد و نزد پدر رسوا و بي آبرو شدند.3 اين بيان از امام باقر (عليه السلام) از اين جهت است که، دروغ بزرگترين مانع بر سر راه ايمان بوده، به گونه اي که با دروغ گفتن، آدمي هرگز در زندگي طعم واقعي ايمان را نخواهد چشيد. مولاي متقيان علي (عليه السلام) در کلامي اين حقيقت را به زيبايي بازگو نموده و در اين باره فرموده: (لا يجد عبد طعم الايمان حتي يترک الکذب هزله وجدّه) 2. بنده اي طعم ايمان را نمي چشد مگر آنکه دروغ را چه جدّي و چه شوخي ترک نمايد
3) دروغگو بي اعتبار مي شود!يکي ديگر از آثار ويرانگر دروغ، آن است که انسان را نزد مردم بي اعتبار مي سازد، که اين خود پيامدهاي بسيار ناگواري به همراه خواهد داشت، زيرا انسان به خاطر اعتمادي که مردم به او دارند، مي تواند با ديگران ارتباط برقرار کرده و براي گذران امور زندگي با آنها در تعامل باشد، و در حل مشکلات و سختي هاي زندگي از آنها ياري بجويد.اما دروغ به شدّت اين اعتماد مردي را در معرض خطر و نابودي قرار داده، به گونه اي که در مدّت کوتاهي انسان پايگاه مردمي خود را از دست داده، و کمتر کسي در زندگي به او اعتماد مي کند. در هر موردي که ديگران با او قصد ارتباط داشته باشند، دچار شک و ترديد شده و همواره با اين سؤال مواجه هستند که آيا او در اين ارتباط صادق است يا دروغگو؟!
4)دروغگو با مرده فرقي ندارد!در برخي از روايات، دروغگو با مرده يکسان شمرده شده است و در اين باره آمده: (الکذاب و الميت سواءٌ فانّ الفضيلة الحي علي الميت الثقة به، فاذا لم يوثق بکلامه بطلت حياته)4. دروغگو با مرده يکسان است، زيرا فضيلت و برتري زنده بر مرده، به سبب همان اعتمادي است که مردم به انسان زنده دارند، و لذا اگر به سخن انسان زنده اعتماد نشود، زندگي او باطل شده و با مرده فرقي ندارد. در روايت ديگري نيز، مولاي متقيان علي (عليه السلام) به زيبايي اين واقعيّت را بازگو نموده و در اين باره فرموده اند: (من عرف بالکذب قلّت الثقة به)5؛ کسي به دروغگويي معروف شود، اعتماد مردم به او کم مي شود. بنابراين اگر دوست داريم، پايگاه مردمي خويش را حفظ نموده و در اين رهگذر، زندگي شيرين و لذّت بخشي را تجربه نماييم، حتماً بايد دروغ را در زندگي کنار گذاشته و به هيچ وجه زبان خود را به زشتي اين گناه بزرگ آلوده نسازيم . پی نوشت ها : 1- کافي، ج2، ص339 2- کافي، ج2، ص340 3- برگرفته از قصه هاي قرآن؛ نوشته ي محمّدي اشتهاردي، ص172-171 4- غرر الحکم، ص220، ح4386 5- همان، ح ๑۩๑ سید مهدی رضوی:09381954355 ๑۩๑ نظرات شما عزیزان:
ماشاالله وب شما که عالی تره. من هم با افتخار و رضایت صد در صدی هر وبلاگ مذهبی رو لینک می کنم. شما که جای خود دارید.
واقعا اگر در سمت خدا نباشیم( می بخشید) با حیوانات فرقی داریم؟نه! خیلی زیبا تصویر کردید. توفیق تون بیش از پیش. پاسخ:خدا خیرتون بده،این نظر لطف شماست مـــــوضوعات مـــــرتبط: احــــــــادیث و روایــــــــات، ، [ 1 / 5 / 1391
] [ 21:0 ] [ سید مهدی رضوی ]
[ |
|
[ دانلود مداحی با صدای: کربلایی محسن احمدی ] [ danlod madahi : karbalaei mohsen ahmadi ] |